سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 92/6/20 | 7:49 عصر | نویسنده : hesam

یکی بود ، دو تا نبود ، زیر گنبد کبود که شایدم کبود نبود و آبی بود ، یه دختر خوشگل بدون پدر مادر زندگی می کرد. اسم این دختر خوشگله سیندرلا بود که بلا نسبت دخترای امروزی، روم به دیوار روم به دیوار ، گلاب به روتون خیلی خوشگل بود .

سیندرلا با نامادریش که اسمش صغرا خانم بود و 2 تا خواهر ناتنیاش که اسمشون زری و پری بود زندگی می کرد . بیچاره سیندرلا از صبح که از خواب پا می شد باید کار می کرد تا آخر شب . آخه صغرا خانم خیلی ظالم بود . همش می گفت :سیندرلا پارکت ها رو طی کشیدی؟ سیندرلا لوور دراپه ها رو گرد گیری کردی؟ سیندرلا میلک شیک توت فرنگیه منو آماده کردی ؟ سیندرلا هم تو دلش می گفت : ای بترکی ، ذلیل مرده ی گامبو ، کارد بخوره به اون شکمت که 2 متر تو آفسایده ، و بلند می گفت : بعله مامی صغی ( همون صغرا خانم خودمون ) خلاصه الهی بمیرم برای این دختر خوشگله که بدبختیهاش یکی دو تا نبود .

القصه ، یه روز پسر پادشاه که خوشی زیر دلش زده بود ، تصمیم گرفت که ازدواج کنه . رفت پیش مامانش و گفت مامان جونم

مامانش : بعله پسر دلبندم

شاهزاده : من زن می خوام

مامانش : تو غلط می کنی پسره ی گوش دراز ، نونت کمه ، آبت کمه ؟ دیگه زن گرفتنت چیه؟

شاهزاده : مامان تو رو خدا ، دارم پیر پسر می شم ، دارم مثل غنچه ی گل پرپر می شم

مامانش در حالی که اشکش سرازیر شده بود گفت : باشه قند عسلم ، شیر و شکرم ، پسر گلم ، می خوای با کی مزدوج شی؟

شاهزاده : هنوز نمی دونم ولی می دونم که از بی زنی دارم می میرم

مامانش : من از فردا سراغ می گیرم تا یه دختر نجیب و آفتاب مهتاب ندیده و خوشگل مثل خودم برات پیدا کنم .

خلاصه شاهزاده دیگه خواب و خوراک نداشت . همش منتظر بود تا مامانش یه دختر با کمالات و تحصیل کرده و امروزی براش گیر بیاره. یه روز مامانش گفت : کوچولوی عزیز مامان ، من تمام دخترای شهر رو دعوت کردم خونمون، از هر کدوم که خوشت اومد بگو تا با پس گردنی برات بگیرمش ،

شاهزاده گفت : چرا با پس گردنی؟


مامانش گفت : الاغ ، چرا نمی فهمی ، برای اینکه مهریه بهش ندی، پس آخه تو کی می خوای آدم بشی ؟ روز مهمونی فرا رسید ، سیندرلا و زری و پری هم دعوت شده بودند . زری و پری هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ، شده بودند مثل 2 تا بچه میمون ، اما سیندرلا ، وای چی بگم براتون شده بود یه تیکه ماه ، اصلا" ماه کیلویی چنده ، شده بود ونوس شایدم ( مگه من فضولم ، اصلا" به ما چه شبیه چی شده بود ) .

صغرا خانم حسود چشم در اومده سیندرلا رو با خودش نبرد ، سیندرلا کنار شومینه نشست و قهوه ی تلخ نوشید و آه کشید و اشک ریخت . یهو دید یه فرشته ی تپل مپل با 2 تا بال لنگه به لنگه ، با یه دماغ سلطنتی و چشمای لوچ جلوی روش ظاهر شد

سیندرلا گفت : سلام

فرشته : گیریم علیک . حالا آبغوره می گیری واسه من ؟

سیندرلا : نه واسه خودم می گیرم

فرشته : بیجا می کنی ، پاشو ببینم ، من اومدم که آرزوهات رو بر آورده کنم ، زود باش آرزو کن

سیندرلا : آرزو می کنم که به مهمونیه شاهزاده برم
فرشته : خوب برو ، به درک ، کی جلوی راهتو گرفته دختره ی پررو ؟ راه بازه جاده درازه.

سیندرلا : چشم میرم ، خداحافظ ......

فرشته : خداحافظ ....

سیندرلا پا شد ، می خواست راه بیفته . زنگ زد به آژانس ، ولیآژانس ماشین نداشت .
زنگ زد به تاکسی تلفنی ولی اونجا هم ماشین نبود . زنگ زد پیک موتوری گفت : آقا موتور دارید؟

یارو گفت : نه نداریم.
سیندرلا نا امید گوشی رو گذاشت و به فرشته گفت ؟ هی میگی برو برو ، آخه من چه جوری برم؟

فرشته گفت : ای به خشکی شانس ، یه امشب می خواستم استراحت کنم که نشد ، پاشوبیا ببینم چه مرگته !!!! بلاخره یه خاکی تو سرمون می ریزیم . با هم رفتند تو انباری ، اونجا یدونه کدو حلوایی بود ، فرشته گفت بیا سوار این شو برو

سیندرلا گفت : این بی کلاسه ، من آبروم می ره اگه سوار این بشم .

فرشته گفت : خوب پس بیا سوار من شو !!!

سیندرلا گفت : یه آناناس اونجاست فرشته جون ، به دردت می خوره؟

فرشته : بعله می خوره

سیندرلا : پس مبارکه انشاالله . خلاصه فرشته چوب جادوگریش و رو هوا چرخوند و کوبید فرق سر آناناس و گفت : یالا یالا تبدیل شو به پرشیا. بیچاره آناناس که ضربه مغزی شده بود از ترسش تبدیل شد به یه پرشیای نقره ای.

فرشته به سیندرلا گفت : رانندگی بلدی؟ گواهینامه داری؟
سیندرلا : نه ندارم

فرشته : بمیری تو ، چرا نداری؟

سیندرلا : شهرک آزمایش شلوغ بود نرفتم امتحان بدم

فرشته : ای خاک بر اون سرت ، حالا مجبورم برات راننده استخدام کنم. فرشته با عصاش زد تو کله ی یه سوسک بدبخت که رو دیوار نشسته بودو داشت با افسوس به پرشیا نگاه می کرد . سوسکه تبدیل شد به یه پسر بدقیافه .

سیندرلا گفت : من با این ته دیگ سوخته جایی نمیرم

فرشته : چرا نمیری؟

سیندرلا : آبروم می ره

فرشته : همینه که هست ، نمی تونم که رت باتلر رو برات بیارم

سیندرلا : پس حداقل به این گاگول بگو یه ژل به موهاش بزنه . خلاصه گاگول ژل زد به موهاش و با هر بدبختی بود حرکت کردند سمت خونه ی پادشاه. وقتی رسیدند اونجا دیدند وای چه خبره !!!!!

شکیرا اومده بود اونجا داشت آواز می خوند ، جنیفر لوپز داشت مخ پدر پادشاه رو تیلیت می کرد . زری و پری هم جوگیر شده بودند و داشتند تکنو می زدند . صغرا خانم هم داشت رو مخ اصغر آقا بقال راه می رفت (آخه بی چاره صغرا خانم از بی شوهری کپک زده بود ) خلاصه تو این هاگیر واگیر شاهزاده چشمش به سیندرلا افتاد و یه دل نه صد دل عاشقش شد

سیندرلا هم که دید تنور داغه چسبوند و با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و با ناز وادا اطوارگفت : شاهزاده منو می گیری ؟

شاهزاده : اول بگو شماره پات چنده ؟

سیندرلا : 37

شاهزاده در حالی که چشماش از خوشحالی برق می زد گفت : آره می گیرمت ، من همیشه آرزو داشتم شماره ی پای زنم 37 باشه.

خلاصه شاهزاده سیندرلا رو در آغوش کشید و به مهمونا گفت : ای ملت همیشه آن لاین ، من و سیندرلا می خواهیم باهم ازدواج کنیم ، همه گفتند مبارکه و بعد هم یک صدا خوندند : گل به سر عروس یالا ... داماد و ببوس یالا

سیندرلا هم در کمال وقاحت شاهزاده رو بوسید و قند تو دلش آب شد ( بعد هم مرض قند گرفت و سالها بعد سکته کرد و مرد)

سپس با هم ازدواج کردند و سالهای سال به کوریه چشم زری و پری و صغرا خانم ، به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند و شونصد تا بچه به دنیا آوردند




تاریخ : شنبه 92/6/16 | 2:25 عصر | نویسنده : hesam

گور زنی یمنی که 4ماه پیش به خاک سپرده شده بوی عطر می‌دهد. به گفته ساکنان روستایی در غرب یمن این قبر به قدری بوی خوش می‌دهد که بومی‌های منطقه از این موضوع نگران شده‌اند.تا جایی که برخی از اهالی روستا قصد‌دارند قبر را بشکافند و علت این موضوع را کشف کنند.یکی از ساکنان این روستا می‌گوید: سالم‌ماندن این جنازه نیز پس‌از چندین روز که در هوای آزاد مانده بود شگفتی اهالی را دوچندان کرده است.گفتنی است همچنان خبر موثقی در مورد علت علمی این پدیده شگفت برای رسانه‌های جهان منتشر نشده است.

 

 

 

کشف گنجی 300 هزار دلاری توسط یک خانواده آمریکایی


خانواده‌ای ماجراجو در فلوریدای آمریکا موفق به کشف گنجینه‌ای از سکه‌ها و زنجیرهای طلا به ازرش 300 هزار دلار در سواحل فورت پیرس فلوریدا شده‌اند.

براساس گزارش فاکس نیوز، این خانواده چهار نفره ماجراجو به همراه یک غواص توانستند گنجینه خود را در فاصله 137 متری از ساحل در اعماق آب دریا بیابند. این گنجینه شامل یک زنجیر طلای 19 متری، پنج سکه طلا و یک حلقه طلا است.

این گنجینه درون بقایای 11 کشتی که در سال 1715، یعنی در حدود 298 سال پیش، در مسیر هاوانا به اسپانیا در طوفانی در سواحل فلوریدا غرق شده‌بودند، کشف شده‌است. براساس گزارش‌های موجود گنجینه‌ای به ارزش 400 میلیون دلار در این کشتی‌ها حمل می‌شده‌است و تاکنون تنها 175 میلیون دلار از آن کشف شده‌است.

 

حق دسترسی به این کشتی‌ها در سال 2010 توسط شرکتی به نام Queens Jewels LLC   خریداری شده و این شرکت به دیگران اجازه می‌دهد تحت شرایطی خاص و پس از بستن قراردادی به جستجوی گنجینه‌های پنهان در این منطقه بپردازند.

خانواده اشمیت که کاشفات بخشی از این گنج هستند سال‌ها است که درتلاش برای یافتن آن بوده‌اند و پیش از این نیز موفق به یافتن قطعه‌ای نقره به ارزش 25 هزار دلار شده‌بودند.

براساس قانون آمریکا این گنجینه توسط دادگاه محلی فلوریدای جنوبی ضبط خواهد شد، و ایالت فلوریدا می‌تواند 20 درصد از آن را برای نمایش در موزه‌ها از آن خود سازد. مابقی آن میان شرکت پشتیبان و خانواده اشمیت تقسیم خواهد شد.

 

 


 




تاریخ : چهارشنبه 92/6/13 | 12:21 عصر | نویسنده : hesam

 

می دونی اگه پرشیا با 206 ازدواج کنه بچشون چی میشه ؟ میشه فولکس آخه ازدواج فامیلی بوده بچه عقب مونده شده

 

حیف نان راننده اتوبوس بوده بعد یه مدت راننده مینی بوس می شه... می بینند که هیچی پول در نمیاره... پیگیر می شن می بینن که پولها رو پاره می کنه  !!!

 

ترکه رو می برن دادگاه بهش میگن چرا زنت رو کشتی، اونم شب دوم عروسیت؟
میگه آخه باکره نبود.. میگن خوب همون شب اول می کشتیش، میگه آخه اون شب
بود..!!

 

یارو میره خواستگاری، از دختره خوشش نمیاد، به بابای عروس میگه: ما میریم یه دور میزنیم، بر می‌گردیم !

 

مگسه توی سالگرد ازدواجش، همسرش رو بغل می‌کنه و بهش میگه: عزیزم، من تو رو با هیچ گهی عوض نمی‌کنم...

 

می دونی آماره ازدواج در چه حیوونی بیشتر است ؟ .........تو حلزون چون هم خونه داره هم ماشین

 

ترکه زن ژاپنی میگیره هر پنج دقیقه بهش میگه خوب خوابت میاد برو بگیر
بخواب....!

 

لره با شلوار ورزشی میره مسجد بهش میگن چرا با شلوار ورزشی اومدی مسجد ؟
میگه امروز مسابقه قرآن دارم!

 

دو تا آبادانی به هم می رسن. اولی می گه: جات خالی دیروز رفتم شکار هفت تا خرگوش چهار تا آهو سه تا شیر شکار کردم.
دومی میگه: همش همین؟
اولی می گه: بابا، آخه با یک تیر مگه بیشتر از اینم می شه؟
دومی میگه : تازه تفنگم داشتی؟

 

معلم: فعل کشیدن را صرف کن. شاگرد: کشیدم کشیدی پاره شد!

 

از تاکسی پیدا شدم به راننده نیگا میکنم، میگه باقی پولتو میخوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام یه دل سیر نیگات کنم که میری دلتنگت نشم!

 

داریم راه میریم با دوستام پام پیچ خورده، خوردم زمین میگه کمک می‌خوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت می‌کنم

 

دختره "با کلی عشوه و ناز" میگه کلی پسر با تک تک نفس های من مردن !
پسره با اعتماد نفس میگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواستی نمیرن ازاون بوی بد دهنت

 

ماشینه تا شیشه جمع شده. یه نفر اون بغل افتاده پارچه سفید روش کشیدن. یارو داره رد میشه ... میگه مرده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ تصادف خستش کرده خوابیده

 

وی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه... اومده میگه... روزنامه میخونی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتم

 

 

دارم کباب درست میکنم رو منقل و سیخای کبابو میگردونم. اومده خودشو لوس کرده با لحن بچه گونه میگه عشقم داری کباب درست میکنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم فوتبال دستی بازی میکنم

 

راز موفقیت چیست؟ "تصمیم گیری درست".
تصمیم گیری درست از چه ناشی میشود؟ "از تجربه"
تجربه از چه بدست می آید؟ "از تصمیم گیری های غلط !!

 

غضنفر به خدا میگه 10000000 سال برات چقدره؟ میگه 1 دقیقه
غضنفر باز میگه ای خدا 10000000 تومان پول برات چقدره؟ میگه 1 تومان
میگه پس 1 تومان به من بده
خدا میگه 1 دقیقه واسا

 

تهرانیه تو حج، پرده کعبه رو گرفته بود می گفت: خدایا توبه... دیگه برای غضنفر جوک نمی سازم! یه دفعه غضنفر میزنه رو شونش میگه : داداش قبله از کدوم طرفه؟ تهرانیه داد میزنه: خدایا! خاطره که می تونم تعریف کنم؟

 

غضنفر رفته بود تماشای مسابقه دومیدانی . وسط مسابقه از بغل دستیش می پرسه : ببخشید ، اینا واسه چی دارن میدون ؟! یارو میگه : برای اینکه به نفر اول جایزه میدن . غضنفر کمی فکر می کنه ، می پرسه : پس بقیشون واسه چی دارن میدون ؟!

 

غضنفر سوار آسانسور میشه ، می بینه نوشته ‌: ظرفیت 12 نفر . باخودش میگه : عجب بدبختیه‌ها ! حالا 11 نفر دیگه از کجا بیارم ؟!

 

غضنفر بعد از بیست سال از آمریکا برمی گرده ایران و یک ساندویچ فروشی میزنه . یارو میاد میگه : قربون دستت ، یک ساندویچ سوسیس بده . غضنفر که هنوز خوب از حال و هوای غرب درنیومده بود ، می پرسه : ""تو گو"" بدم ؟ یارو شاکی میشه ، میگه : نه مرتیکه ، تو نون بده !

 

غضنفر میره مسابقه بیست سوالی . رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن که جواب خیاره ، فقط تو زود نگو که ضایع شه . خلاصه مسابقه شروع میشه ، غضنفر میپرسه : تو جیب جا میگیره ؟ میگن : نه . غضنفر میگه : بابا این عجب خیار گنده ‌ایه !

 

غضنفر میره مسابقهبیست سوالی ، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن که : جواب برج ایفله ، فقط تو زود نگو که ضایع شه . خلاصه مسابقه شروع میشه ، غضنفر میپرسه : تو جیب جا میگیره ؟ میگن : نه . غضنفر میگه : ...ها ! پس حتماٌ برج ایفله !

 

یادش بخیر قدیما با هزار تومن میرفتم مغازه? با 2تا نوشابه، 3بسته چیپس، 5تا بستنی، 4تا شکلات میومدم بیرون.

اما الان دیگه نمی‌شه همه جا دوربین هست

 

یارو کف دستش میخاره میگه پول داره واسم میرسه!گوشش میخاره میگه دارن پشت سرم حرف میزنن!کفه پاش میخاره میگه پول داره میره!

کثیفی بابا جون،کثیف

برو حموم

 

 

یک مورچه و یک زرافه باهم ازدواج می کنند شب عروسی مورچه گم می شه بعد از یک هفته پیداش می شه بعد زرافه بهش می گه این همه مدت کجا بودی مورچه می گه :تو راه بودم که بیام بوست کنم

 

یارو میره رستوران سوپ بخوره

سفارش میده ولی خیلی طول میکشه ،

میبینه یکی اونور نشسته ، یه کاسه سوپ جولوشه و داره سیگار میکشه .

میگه : جناب من عجله دارم ، سوپ شمارو بخورم، سوپ من که اومد مال شما

... سوپ رو که تا آخرش میخوره میبینه یه مارمولک خشکی تهش چسبیده !

... ... ... هر چی خورده بود بالا میاره تو کاسه !

اون سیگاریه میگه :

تو هم دیدیش ... !

 

 

 

چهار چیز که حوّا نمی توونست به آدم بگه: 1- آدمت می کنم! 2- از شوهرای دیگه یاد بگیر! 3- قبل از تو صد تا خواستگار داشتم ! 4- می رم خونه مامانم!

 

اولین سوال دخترا در شروع ترم:

استاد منابع امتحانی چیا هست؟

پسرا از استاد در شروع ترم:

استاد نه ونیمُ ده می‌دین؟؟

 

 

گرگه در خونه بزبزقندی رو میزنه؟

شنگول میگه: کیه؟

گرگه میگه : منم آقا گرگه

شنگول و منگول و حبه انگور تحت تاثیر صداقتش قرار میگیرن و درو باز میکنن

 

 

حیف نون می ره عیادت مادرزنش. می پرسه “بهتری؟”

مادرزنش می گه: “تبم قطع شده ولی گردنم هنوز درد می کنه…”

حیف نون می گه: “انشاالله اون هم قطع می شه!”

 

 

با سلام خدمت عمو زنجیر باف

یه گله ازت داشتم، شما که زحمت کشیدی و زنجیر منو بافتی

آخه مرض داشتی اونو پشت کوه انداختی !؟

 

 

اگه تو رو دوست دارم خیلی زیاد ،خاک بر سرم !

اگه تو اونی که دلم میخواد ، حتماً خرم

 

 

جهت ترویج فرهنگ اشتغال زایی ، هم اکنون شما به سرکار رفتید !

 

عاشقانه ترین حرف دوران نامزدی

"اول تو قطع کن" !

 

 

من ه?چوقت به ا?نکه تو رو با یکی د?گه بب?نم حسود? نم? کنم

مامانم ?ادم داده اسباب بازی هام و بدم به بدبخت ب?چاره ها !!!

 




تاریخ : سه شنبه 92/6/12 | 9:25 صبح | نویسنده : hesam

زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست زندگی را دریاب

 

گناه شکستن روزه های امسال هم پای تو . . .
این رمضان ، هر روز باید غم تورا ” بخورم ” . . .

 

من خونه بخرم به هیچ عنوان برا پسرم اتاق درست نمیکنم!
به چند دلیل:
-1میدونم که تواون اتاق چه غلطایى قراره بکنه!
-2وقتى کاربدى کرد جایى رو نداشته باشه که بخواد در بره وبگیرم مث خر کتکش بزنم!!
-3وقتى دپرس شد نره درو از پشت ببند،حالو حوصله منت کشى ندارم:| ))

 

تحقیقات نشون داده 90درصد دختران ایرانی زیبا هستن.
.
.
.
اون 10درصد باقیمانده هم جنس لوازم ارایششون خوب نیست.

 

یه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش …
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت …
طرف یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعد …
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه …
اون مرد گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر …
مرگ قبول کرد و اون مرد رفت شربت بیاره …
توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت …
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت …
مرد وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد و نوشت آخر لیست
و منتظر شد تا مرگ بیدار شه …
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت!
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم!
نتیجه اخلاقی :مرگ گول نمیخورد

 

 

 

 

چند حقیقت زندگی رو براتون میخوام بازگو کنم
1- تو چشتون نمیتونین صابون بریزین
2- شما نمیتونین وقتی زبونتون از دهنتون بیرونه نفس بکشید
3-مورد قبلی امتحان کردید
4- دیدید که میتونید اما شبیه یه حیوون با وفا شدید
منم خودم یکی اینو واسم فرستاده بود نوشته بود اگه میخوای انتقام بگیری اشتراک بزار
هرلایک مساویست یه خدا خیرت نده به اون مردست

 

چرخه زندگی مرد ها,...در بچگی مادر زلیل ...در نوجوانی دوست دختر زلیل...در میانسالی زن زلیل... بعد از مرگ زلیل مرده...

 

فقط تو ایرانه که وقتی میخوای برای اولین بار کنار کسی بخوابی ازت میپرسه:
لگد که نمیزنی؟؟!!!
ینی قشنگ آدمو خر محسوب میکنن!!! :|:|

 

یه روز دوتا کر به هم میرسن اولی میگه:میخوایی بری ماهی گیری؟
دومی میگه:نه میخوام برم ماهی گیری.!!
اولی میگه:اااا فکر کردم میخوایی بری ماهیگیری!!!!!

 

بعضیام مثل باد معده میمونن ....
فقط واسه حفظ آبرویه که رهاشون نمیکنیم......

 

اینقدر بدم میاد وقتی تو این فیلما بازیگره میگه : این که فیلم نیست...!!!
فیلم دیگه، پس چیه؟؟؟
واقعا با خودشون چی فک کردن...!!!

 

معلم: نصف 8 چی میشه؟
دانش آموز: بستگی داره چجوری نصفش کنیم اگر افقی نصف کنیم میشه0اگه عمودی نصف کنیم میشه 3 !

 

به یه معتاده میگن: با چهل و پنجو چهلو شیشو چهلو هفتو چهلو هشت جمله بساز.
میگه:چلا پنجه میکشی؟
چلا شیشه میکشنی؟
چلا حف نمیزنی؟
چلا هشتی ناراحت؟

 

به یکی گفتن با کوچه جمله بساز گفت:مهمترین کارى که پرستو ها در طول عمرشون انجام میدن کوچه....-------¿------

 

به دادشم که 10 سالشه گفتم با گاری جمله بساز
گفت:اخه تا کی باید صبر کنم تابریم خواستگاری؟

 

دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم از راه اومده میگه خوابه؟
میگم پَـــ نَ پَـــ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه!!!!

 

رفتم پمپ بنزین میگم آقا کارت دارین؟
میگه: کارت آزااااد؟
میگم پ نه پ نمیشناختمت، کارت شناسائیتو میخوام!!!

 

با بابام رفتیم بنگاه میگم آقا مزرعه دارین؟ میگه میخواین بخرین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ما مترسکیم اومدیم دنبال کار،گفتیم مارو تو یه مزرعه ای چیزی نصب کنید..!

 

صبح دیرم شده به مامانم میگم :یه سیب برام بیار میگه می خای الآن بخوری؟
پ ن پ می خام کله سحری چک کنم قانون نیوتن هنوز سرجاشه یا نه!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

رفتم یه مغازه لوازم ورزشی گفتم ببخشید اقا کش دارید؟
گفت :کش ورزشی؟
گفتم :پ ن پ کش شلوار.
یکم نگام کرد خندید رفت واسم اورد.
گفتم این کش ورزشیه؟
گفت :پ ن پ کش شلواره.
دیگه هیچی کم اوردم... من برم یه بلیط واسه ورود به افق بخرم

 

میگم درس مکانیک سیالات 9 شدم، میگه: یعنی افتادی؟ میگم پ ن پ استاد گفت دست و بالم تنگه این 9 رو بگیر حالا بقیش رو هم سر ماه میدم!

 

گفتم چندیست دچار درد و ماتم شده ام
چون شمع که میسوزد کم شده ام
گفتا نکند که عاشق من شده ای؟
گفتم پ ن پ عاشق عمه ات شده ام.

 

تنهایی داشتم کمد اتاقمو جابجا می کردم،مثل هرکول دودستی کمدمو بغل گرفته جابه جاش میکردم،
مادرم از راه رسید می گه:کمدتو جابه جا می کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
می گم پ ن پ دلش گرفته بودبغلش کردم،دلداریش بدم.

 

تو جاده بنزین تمام کردیم وایسادیم کنار جاده 4لیتری تکون می دیم طرف اومده می گه:
بنزین تموم کردین؟
پ ن پ می گم:هورا!!! ما هم از این دبه ها داریم.
هورا!!!

 

جاتون خالی رفتیم شیشلیک زدیم، رفتم چندتا خلال دندون آوردم، دوستم میگه: ایول خلال دندونه؟ په نه په زمستون نزدیکه، دارم هیزم جمع میکنم!!!

 

مگس نشسته رو برنج به خواهرم می گم:مگــــــــــــــــس
می گه بکشمش؟
پ ن پ زشته برنج خالی بخوره یکم خورش بریز واسش!!!

 

رفتیم صحرا نشستیم روی علف ها میگه اومدین تفریح؟میگم پـَـــ نــه پـَـــ گاویم داریم میچریم!